سفارش تبلیغ
صبا ویژن


چفیه شهدا
توی عکس ها و پوسترها زیاد دیده بودمت.
توی فیلم ها قشنگ و مهربان می خندیدی.
یا علی می گفتی و دل شیر پیدا می کردی برای جنگیدن.
من، عاشق تو شده بودم.
می خواستم کاملاً عین تو باشم؛ همان قدر تو دل برو و صمیمی...
لباس خاکی ات را به تن کردم.
همان لبخند گرم تو را توی صورتم کاشتم.
تسبیح یادگاری ات را که بوی خاک شلمچه می داد، دست گرفتم و دست آخر هم چفیه دوست داشتنی ات را به گردن انداختم.
جلوی آینه چند بار قدم زدم.
خودم را حسابی ورانداز کردم.
تیپم کامل شده بود. اما من گفته بودم که می خواستم کاملاً عین تو باشم.
حالا باید مثل تو رفتار می کردم.
باید مرامم هم مثل تو می شد باید نترس می شدم.
باید سنگر علم را نگه می داشتم.
باید از نام و نان می گذشتم. باید خدایی می شدم.
باید بادکنک های رنگی و خالی دور و برم را می ترکاندم.
باید حقیقت بین می شدم.
اما خداییش این یکی سخت بود.
من آن همه زحمت کشیده بودم که تیپم عین تو باشد، اما اگر می خواستم مرامم هم عین تو باشد می بایست طرف حسابم، فقط خدا می شد...
اسمت را چسبیده و رسمت را رها کرده بودم. نصفه نیمه شبیه تو شده بودم.
لبخند ملیح تو هنوز توی صورتم بود، اما دلم راه و رسمم، منش زندگی ام، اخلاقم...،

وای! من آبروی چفیه تو را بردم
شهید قنبر امانی

کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


شهید قنبر امانی

شهید قنبر امانی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شهید قنبر امانی در سال 1347 در روستای وجنی از توابع شهرستان اهر در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود.این شهید بزرگوار از همان اوایل کودکی اهتمام به انجام فرایض دینی داشتند. ایشان تا دوران راهنمایی در شهر اهر تحصیلات خود را ادامه دادند.با شروع جنگ تحمیلی درس و مدرسه را رها کرده و در دانشگاه انسان ساز جبهه شروع به فعاییت کردند.لیاقت وجسارت این شهید بزرگوار باعث شد تا ایشان را در گردان حبیب بن مظاهر لشکر عاشورا سازماندهی کنند.که این گردان یک گردان خط شکن واز خواصان کار کشته تشکیل شده بود.ایشان چندین بار مجروح شده و دوباره به خط مقدم با هماه وضع برگشته بود تا سرانجام در 19دی ماه 1365در عملیات غرور آفرین کربلای 5 در سن 18 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل آمدتد.

روحش شاد راهش پر رهرو



کلمات کلیدی : شهید قنبر امانی، روستای وجنی
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


متن کامل وصیتنامه سید احمد خمینی

مرحوم سید احمد خمینی در وصیت نامه اش نوشته است: به حسن و برادرانش این توصیه را می نمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را می خواهند .

به گزارش خبرگزاری زنان ایران ، در پی انتشار بخشی از وصیت مرحوم سیداحمد خمینی به فرزندانش مبنی بر ماندن در خط رهبری، برخی از سایت‌های فرقه موسوی، با دروغ خواندن وجود چنین فرازی در وصیتنامه یادگار امام، متنی تحریف شده به عنوان وصیت نامه سید احمد خمینی را در فضای مجازی پخش کرده‌اند .

هرچند جنبش سبز اموی که با با دروغ متولد شد، با دروغ تعدادی از هموطنان پاکنهاد را فریب داد و با اجرای رهنمودهای رسانه های آمریکایی و وهابی، به ایران خیانت کرد و به احتضار افتاده است، اما برای ماندن در تاریخ، یکی دیگر از دورغهای این خائنان به وطن؛ متن کامل وصیتنامه مرحوم سیداحمد خمینی از شماره 10 فصلنلمه حضور منتشره در بهار 1374 ارائه می شود:

* متن وصیت نامه یادگار امام

بسم الله الرحمن الرحیم

با امید به رحمت واسعه حضرت حق جل جلاله و ایمان به حقانیت آنچه حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلم آورده است و با اقرار به تبعیت محض از معصومین بزرگوار بخصوص مولای متقیان امیر مومنان و خلیفه بلافصل رسول اکرم صلی الله علیهما و آلهما .

اینجانب احمد خمینی فرزند امام خمینی رضوان الله تعالی علیه در تاریخ 30/ شهریور 71 هجری شمسی مطابق با 23/ ربیع - الاول/1413 قمری چند سطری به عنوان وصیت می نویسم تا به این اصل اسلامی عمل کرده باشم .

1. وصی خود فرزندم حسن خمینی را قرار دادم تا در صورت امکان به آنچه مورد نظرم است عمل نماید انشاءالله خداوند به ایشان پاداش خیر دهد .

2. مرا حتی المقدور نزدیک پدر عزیزم و مراد و امامم دفن کند تا شاید به حساب حضرت امام فاتحه ای هم نصیب من سراپا گناه گردد و خداوند به خاطر آن حضرت مورد لطفم قرار دهد .

3. بعد از من کار مرقد حضرت امام با ایشان است تا به کمک و هدایت برادر عزیزم جناب حجة الاسلام آقای انصاری که با در نظر گرفتن تمامی جهات بهترین فرد و دلسوزترین شخص نسبت به حرم حضرت امام است کارهای آنجا را بعد از من دنبال کند، بعد از من حسن خمینی تولیت آن مزار شریف را عهده دار باشد .

4. کلیه اعلامیه ها و کتابها و نوشتجات حضرت امام قدس سره بعد از من در اختیار حسن خمینی است که هرگونه می خواهد چاپ و منتشر کند و در صورتی که وضع مالی خانواده ام خوب نباشد از درآمد آن برای گذران زندگیشان استفاده کند والا بهتر است پول حاصل از آن به فقراء و یا خرج حرم امام گردد درآمد آن مال همه افراد خانواده است، کار مؤسسه نشر امام نیز با صلاحدید حسن آنگونه که تشخیص می دهد است .

5. کتابهائی که در دفتر فرهنگی است و متعلق به من است در صورتی که خانواده ام (فاطی) احتیاج مادی داشته باشد بفروشند و پولش را در اختیار او بگذارند ولی بهتر است همه بچه ها از آنها استفاده کنند در صورتی که نه احتیاج مادی باشد و نه بچه ها از آن استفاده می کنند به کتابخانه آیت الله العظمی آقای نجفی سپرده شود تا طلاب از آن استفاده کنند و اگر حرم امام دارای کتابخانه شد در آنجا گذارده شود .

6. کلیه اثاث منزل که مال من است به همسرم بخشیدم، البته اثاثی که مربوط به من است خیلی ناچیز است .

7. من شخصا در هیچ بانک و مؤسسه ای و یا شرکتی و از این قبیل وجهی ندارم و اگر مختصر پولی در بانک تعاون اسلامی دارم شهریه های مراجع بزرگوار قم است که باید صرف فقراء گردد .

8. وجوهی که نزد خودم است یا پول شخصی و یا وجوه شرعیه است که جای هر کدام مشخص و روی هر کدام نوشته شده است، اگر به پولی برخورد شد که مشخص نبود از اموال خودم محسوب نگردد. کلیه وجوهی که سهم مبارک و یا خیرات است در اختیار رهبر بزرگوارمان حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته قرار گیرد تا در موارد مقرره اش صرف گردد .

9. به فرزندان عزیزم حسن و یاسر (رضا) و علی سفارش می کنم که متدین و با تقوی باشند و دوست دارم در حوزه علمیه قم درس دینی بخوانند و در موقعش متلبس به لباس وحانیت شوند. معتقدم اینطور بیشتر محفوظ می مانند و سفارش مادرشان فاطی عزیزم که زن فاضل و بسیار متدینی است را به آنها می کنم او زن عارف مسلکی است که مورد علاقه شدید امام بود، نکند خدای ناکرده بعد از من به او کم محبتی شود، نکند خدای ناکرده صدای فرزندان نسبت به او بلند شود. او لطیف و دانا است و گوش دادن به نصایح او مسلما به نفع فرزندان است .

سفارش مادرم که جان عزیزم فدای او باد را می کنم - او سختیها و مرارتهای بسیار کشیده است و همیشه انیس و مونس اماممان بوده است - فرزندانم و فاطی خیلی مواظب ایشان باشند، امروز خدمت به خانم روح امام را شاد می کند .

فاطی عزیزم تو خود بهتر از همه می دانی که دیر یا زود همه رهسپار دیار آخرتیم، سعی کن زندگی عادی خود را ادامه دهی و راضی باشی به رضای حق جل و علا .

10.بین خود و خدای خود رضایت کامل دارم که تمام تلاشم برای تقویت اسلام و نظام و امام بوده است و از این جهت در آرامش کامل بسر می برم البته من هم مانند همه کسانی که درگیر کارهای مختلف مبارزاتی و سیاسی هستند بی اشتباه نبودم و به این اعتراف می کنم ولی تنها کسانی اشتباه نمی کنند که کاری نمی کنند. در زد و خوردهای سیاسی ممکن است کارهائی انجام داده باشم که مناسب شان امام و یا یاران امام نبوده باشد، تقاضایم از خدا و یاران امام این است که مورد عفوم قرار دهند. من در جهت مصلحت امام به هیچ فرد و گروهی رحم نکرده ام و خیلی ها را در این راستا رنجانده ام که هنوز هم از این جهت ناراحت نیستم، از همه بخصوص مادر، فاطی، خواهرها و بچه هاشان و قوم خویشان مادری و پدری، نسبی و سببی امید عفو و دعای خیر دارم .

به حسن و برادرانش این توصیه را می نمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را می خواهند. هرگز گرفتار تحلیل های گوناگون نشوند که دشمن در کمین است .

خداوندا عبد تو پیش تو می آید و تنها امیدش به تو است عبدی شرمگین و گناهکار او را به رحمت و بزرگواری خود ببخش یا ارحم الراحمین والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته برای من 10 سال نماز و روزه بدهید. وصیتنامه های قبل از این تاریخ فاقد ارزش است .

احمد خمینی - 23/ ربیع الاول/ 1413
30/ شهریور/1371



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


امام خمینی فیلسوفی واقعی، فرماندهی مقتدر، سیاستمداری باهوش و پدر

 

 

 

کنفرانس علمی "بررسی شخصیت و افکار امام خمینی (ره)در  انستیتو شرق شناسی وابسته به آکادمی علوم فدراسیون روسیه در شهر مسکو بر گزار شد.در این نشست شخصیت های برجسته علمی و فرهنگی ابعاد ,زوایای افکار و اندیشه امام خمینی ره را مورد بررسی قراردادند . 
سیدرضا سجادی سفیر ایران در روسیه در مورد شخصیت بر جسته امام خمینی طی سخنانی گفت : امام خمینی (ره) رهبر کبیر انقلاب اسلامی شخصیتی با ابعاد و ویژگی های متفاوت بود که بندرت در یک فرد جمع می شود . وی افزود : امام فیلسوفی واقعی، فرماندهی مقتدر، سیاستمداری باهوش و پدری متواضع بود.
سجادی در مورد نحوه مبارزه امام خمینی ره علیه رژیم شاهنشاهی گفت: تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شاهد بودیم که حرکت های آزادیبخش در جهان عمدتا بصورت چریکی انجام می گرفت در حالی که امام (ره) جنگ مسلحانه را انحراف می دانستند.
سفیر ایران در روسیه افزود : تئوری پیروی امام خمینی (ره) سه سیاست را دنبال می کرد که شامل بیداری مردم، حضور مردم در صحنه و مقاومت بود و ما شاهد بودیم که چطور حرارت مردم ، یخ ارتش خشن شاه را ذوب کرده و آنها را به آغوش مردم کشاند.
وی افزود: امام راحل(ره) برای مقابله با رژیم اشغالگر قدس دستور تاسیس ارتش ویژه نداد بلکه به فرمایش ایشان، آخرین روز ماه مبارک رمضان به عنوان روز قدس تعیین شد تا مردم انساندوست جهان علیه رژیم اشغالگر قدس تظاهرات اعتراض آمیز برپا کنند.
دیگر سخنران این اجلاس حجت الاسلام جواد اژه ای نماینده مقام معظم رهبری در امور دانشجویان اروپا بود وی در ادامه گفت: رژیم شاه می خواست پس از واقعه 15 خرداد سال 1342 با زیر سوال بردن مقام مذهبی امام (ره) مقدمات خلع لباس وی را فراهم آورد که با نامه علمای مبارز ایران، که آیت ا... العظمی خمینی (ره) را مجتهد دانستند این توطئه در نطفه خنثی شد.
وی گفت: امام خمینی (ره) تنها رهبر انقلابی دنیا است که پس از پیروزی انقلاب و در حالی که طرفدارانش حاضر بودند جان خود را نثارکنند ،بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی  مدل حکومتی مورد نظر خود را در ظرف مدت چهل روز به عرضه رای مردم گذاشت.
وی سپس به برگزاری 30 انتخابات دمکراتیک در سه دهه اخیر در ایران اشاره کرده و گفت: "سیستم انتخاباتی ایران دمکراتیک ترین سیستم در منطقه خاورمیانه است".
اژه ای گفت: انتخابات ایران فرمایشی نیست و به همین دلیل مردم از آن حمایت و استقبال می کنند.وی افزود: ما از نتیجه انتخابات پیش رو و اینکه کدام نامزد انتخاباتی پیروز خواهد شد، خبر نداریم.
وی در ادامه سخنانش همچنین به سیاست مستقل امام و تاکید وی بر عدم وابستگی به قطب های شرق و غرب اشاره کرده و گفت: بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در حالی بر ادامه این سیاست تاکید داشتند که همه دنیا علیه ایران بود و جنگ هشت ساله علیه این کشور به راه انداختند که در آن ارتش صدام با میگ های روسی، میراژهای فرانسوی، سلاحهای شیمیایی آلمانی و توپ های انگلیسی به ایران حمله کرد.
اژه ای گفت: امروز حرکت های رهایی بخش در جهان با الهام از امام (ره) به مبارزه می پردازند که مقاومت 33 روزه جنبش حزب ا... لبنان و زمین گیر شدن نظامیان در برابر رژیم صهیونیستی در برابر نیروهای مقاومت غزه در مقاومت 22 روزه  از آن جمله است .
دیگر سخنران این اجلاس "ولادیمیر آلپاتوف" معاون انستیتو شرق شناسی آکادمی علوم روسیه گفت: ایران توانست در شرایط بسیار دشوار و تحت فشارهای بزرگترین قدرتهای جهان تحت رهبری آیت ا... خمینی مسیر پیشرفت را ادامه دهد که این واقعیت حائز اهمیت است.
وی امام راحل(ره) را رهبری توانا و متواضع و سیاستمداری خردمند دانست و گفت: بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بدون شک از شخصیت های بزرگ جهان در قرن بیستم و بزرگترین شخصیت ایران در عصر معاصر می باشد.
آلپاتوف گفت: هنگامی که بر اثر بحران شدید، زمام امور از دست حکومت شاه خارج شد، اهمیت فراوانی داشت که رهبری قدرتمند، هدایت امواج خروشان و میلیونی مردم ایران را برعهده گیرد و رهبری بی نظیر آیت ا... خمینی توانست پیروزی انقلاب و تاسیس حکومت جدید را تضمین نماید.
فرید اسدولین معاون شورای مفتی های در ادامه این نشست  گفت: امام خمینی (ره) نقش بسیار مهمی در برقراری گفت و گوی بین مذاهب اسلام و مسیحیت و تعامل میان این دو مذهب بزرگ جهانی ایفا کرد. وی افزود : بیش از ده سال از این گفت و گوها میان اسلام و مسیحیت که میان جمهوری اسلامی ایران و کلیسای ارتدوکس روس جریان دارد سپری می شود .
گفت و گوهای اسلام و مسیحیت ارتدوکس از سال 1997 و هر دو سال یکبار به نوبت در تهران و مسکو برگزار می شود و دور هفتم این گفت و گوها قرار است سال آینده در تهران برگزار شود.
اسدولین امام خمینی (ره) را رهبر مذهبی عظیم الشان دانست که در میان مسلمانان جهان از جمله در میان جامعه اسلامی روسیه از محبوبیت بالایی برخوردار است .
وی سپس به تشریح روابط روسیه با ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی پرداخت و گفت: در دو دهه اخیر روابط دو کشور همسایه بعد روحانی یافته است.
معاون شورای مفتی های روسیه با اشاره به سکونت بیش از 20 میلیون مسلمان در روسیه، جامعه اسلامی این کشور را عامل مهمی در توسعه روابط روسیه با ایران دانست.
وی ازجمله به نامه حضرت امام (ره) به "میخاییل گورباچف" رییس جمهوری سابق شوروی اشاره کرده و گفت:"راویل عین الدین" (رییس شورای مفتی های روسیه) در سال 1989 در فرودگاه مسکو از جمله کسانی بود که از فرستادگان و حامل نامه امام (ره) استقبال کرد و به همین دلیل مسلمانان روسیه به نحوی در این موضوع مشارکت داشتند.
اسدولین سپس به حمایت ایران از روسیه در عضویت در سازمان کنفرانس اسلامی اشاره کرد و گفت: این موضع اصولی ایران پنج سال پیش باعث شد تا روسیه در سازمان مذکور به عنوان عضو ناظر حضور یابد.
این رهبر مسلمانان روسیه در ادامه سخنان خود به تعامل ایران و جامعه اسلامی روسیه در مجامع و کنفرانس های بین المللی اشاره کرده و ابراز امیدواری کرد که این همکاری ها بیش از پیش توسعه ی



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


ولی امر مسلمین جهان حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی):

 ـ‌ بسیج به معنی حضور و آمادگی در همان نقطه‌ای است که اسلام و قرآن و امام زمان (ارواحناه و فداه) و این انقلاب مقدس به آن نیازمند است.

ـ پیوند میان بسیجیان عزیز و حضرت ولی عصر (ارواحناه و فداه) مهدی موعود عزیز یک پیوند ناگسستنی و همیشگی است.

ـ شما جوانان بسیجی و سپاهی و جوانان مؤمن آگاهی را با احساس مسئولیت و شور و شعور همراه کردید.

ـ نیروهای نظامی و بسیجی ما مؤمن و با اخلاصند و به عنوان پشتوانه‌ای که هیچ خدشه‌ای در آن راه ندارد, محسوب می‌شوند.

ـ انکار بسیج, انکار بزرگترین ضرورت و مصلحت برای کشور است.

ـ اگر بسیج در دوران پس از جنگ نبود و اگر امروز هم نباشد, کمیت این انقلاب و این نظام واهمة حرکتهای سازندة این کشور لنگ است.

ـ انکار بسیج و بی‌احترامی به آن یا نابخردانه است یا خائنانه است.

ـ تا وقتی که این کشور و این ملت به امنیت احتیاج دارد, به نیروهای بسیج, به انگیزة بسیح به سازماندهی بسیجی و به عشق و ایمان بسیجی احتیاج است.

ـ فرزندان بسیحی‌ام با حضور خود در هر صحنه‌ای که لازم است دشمنان زبون را مرعوب و منکوب سازند.

ـ بسیج, یعنی نیروی کارآمد کشور برای همة میدانها

ـ همه جا چیزی شبیه بسیج هست, تنها به این درخشندگی, به این فراگیری, به این زیبایی, به این فداکاری, من در جایی سراغ ندارم.

ـ این فداکاری, من در جایی سراغ ندارم.

ـ نیروی عظیم بسیج مردمی است, این بسیج در همة قشرها هست.

ـ بسیج, اختصاص به یک منطقة جغرافیایی ویک منطقة انسانی و طبقاتی و قشری ندارد, همه جا هست.

ـ ایمان عاشقانه, ایمان عمیق, ایمان توأم با عواطف که از خصوصیات ملت ایران است باعث درخشان شدن بسیج شد.

ـ دانشجوی بسیجی دشمن کمین گرفته  را از یاد نمی‌برد و غافلانه خو و دانشگاه و کشورش را به دست تطاول دشمن نمی‌سپرد.

ـ بسیاری از پیشرفتهای کشور مرهون تفکر بسیجی است.

ـ هریک از آحاد قشرهای مختلف جامعه که دارای روحیة حساس مسئولیت و ایمان باشد, بسیجی است.

ـ بسیاری از پیشرفتها و موفقیتهای نظام اسلامی در عرصه‌های مختلف مرهون تفکر و میل بسیجی است.

ـ بسیجی یعنی علی که تمام وجودش وقف اسلام بود.

خوشتر از نقش تو در عالم تصویر نبود

کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


روایت نبرد عاشورایی فرمانده دلاور لشکر عشورا در لحظات آخر
 

بین لشگرهای دیگر، افراد لشگر عاشورا معروف به بچه‌های مهدی بودند. مثلاً می‌گفتند: "بچه‌های مهدی، فلان منطقه را گرفتند. بچه‌های مهدی، فلان عملیات را انجام دادند و..."
در اولین شب عملیات بدر، بچه‌های مهدی، آتش‌بازی بزرگی راه انداختند و  بعد از شکستن خط دشمن در ساحل رود دجله سنگر گرفتند. از آن سوی رودخانه هم نیروهای عراق هر چه آتش داشتند، بر ساحل رودخانه می‌ریختند تا بچه‌های مهدی را عقب برانند. در مرحله دوم عملیات، برای اینکه فشار دشمن کم شود، باید تعدادی از نیروهای لشگر عاشورا با قایق از رودخانه می‌گذشتند و خود را به دشمن نزدیک می‌کردند. برای همین اصغر قصاب (شهید)، علی تجلایی (شهید) و چند نفر دیگر از فرماندهان به آن سوی رودخانه رفتند. بیسیم دائم خش خش می‌کرد و مهدی در گودالی که از انفجار یک بمب ایجاد شده بود، مرتب با فرماندهان گردان تماس می‌گرفت. با اینکه همه چیز بخوبی پیش رفته بود ته دلش نگران بود؛ نگران بچه‌هایش در آن سوی دجله. او رو کرد به کاملی (شهید) و گفت: "با اصغر تماس بگیر." بیسیمچی دکمه گوشی را فشار داد و گفت: "اصغر، اصغر، مهدی! اصغر، اصغر، مهدی!"
- مهدی! به گوشم.
- اصغر جان چه خبر؟
- آقا مهدی دشمن خیلی فشار می‌آورد. مهمات نداریم. نیروهای تخریب هنوز نرسیده‌اند. نیرو خیلی کم است. چکار کنیم؟
بیسیمچی گوشی را به مهدی داد و گفت: "صدا، انگار صدای اصغر قصاب نیست." مهدی گوشی را گرفت و گفت: "الله بنده‌سی! بیسیم را بده به خود اصغر قصاب."
- آقا مهدی! اصغر قصاب رفته به موقعیت حمید! من تجلایی هستم. اگر کاری دارید، بفرمایید.
مهدی گوشی بیسیم را رها کرد و در حالیکه به نخل‌های آن سوی دجله خیره شده بود، با خود زمزمه کرد: "لاحول و لا قوة الا بالله. اصغرم رفت..."

مهدی دیگر نمی‌توانست این سوی رودخانه بماند. احساس می‌کرد که در آن سو، بچه‌هایش چشم به راهش هستند. بند پوتین‌هایش را محکم کشید. شش نارنجک به فانسقه‌اش آویخت. سیلی محکمی در گوش اسلحه خواباند؛ شترق. گلنگدن زد و گفت: "من باید به آنطرف سری بزنم ببینم چه خبر است." رضا تندرو که موتور قایق را روشن کرده بود، بعد از چند لحظه گفت: "قایق حاضره!" مهدی پا در قایق گذاشت و زیر لب گفت: "بسم الله الرحمن الرحیم!" قایق تکانی خورد، زوزه‌ کشید، نیم چرخی زد و مهدی را با خود برد. چند لحظه بعد، این پیام از طرف قرارگاه به تمام فرماندهان واحدها اعلام شد: "نگذارید اقا مهدی به آن سوی آب برود. اگر توجه نکرد و خواست برود، به زور هم که شده است، دست و پایش را ببندید و مانع از رفتنش بشوید!"
اما در آن سوی آب هرکس می‌شنید که مهدی آمده است، از شوق گریه می‌کرد. بعضی از نیروها آنقدر تیراندازی کرده بودند که صورتشان از دود باروت مثل صورت شاگرد مکانیک‌ها سیاه شده بود. صدای صلواتی که به سلامتی آقا مهدی می‌فرستادند جان تازه‌ای به آنها می‌بخشید. در این سوی آب جستجو برای یافتن آقا مهدی ادامه داشت. آخرین خبر این بود که فشار نیروی زرهی عراق لحظه به لحظه بیشتر می‌شود. علی، دوست دوران مدرسه مهدی، دلش بیشتر از هرکس دیگری شور می‌زد. هر طور شده بود، باید مهدی را پیدا می‌کرد. اما در کجا؟ لحظه‌ای فکر کرد و مثل کسی که جواب معمایی را یافته باشد، برقی در چشمانش درخشید و گفت: "نزدیک‌ترین جا به دشمن! مهدی حتماً آنجاست."

وقتی قایق علی زیر آتش شدید دشمن به ساحل آن سوی رودخانه رسید، پیاده شد و در گوش اولین کسی که دیده بود، فریاد زد: "آقا مهدی را ندیدی؟"
- چرا، برو جلو. نیم ساعت پیش اینجا بود.
زمین هر لحظه با انفجار گلوله توپ می‌لرزید و دود و غبار همه جا را فرا گرفته بود. کمی آن سوتر، در آن فضای مه آلود، مهدی در کنار "حسن آرپی‌جی" نشسته بود و فریاد می‌زد: "بزن! معطلش نکن!" اما هنوز دست حسن ماشه را فشار نداده بود که بر خاک غلطید و سرش روی زانوی مهدی افتاد. مهدی آرام سرش را از زیر زانوی او بیرون آورد. آرپی‌جی را برداشت و شلیک کرد. با انفجار تانک، صدای تکبیر از هر طرف به گوش رسید. دو نفر با برانکارد رسیدند و حسن را برداشتند و در میان گرد و غبار از صحنه دور شدند. نگاه مهدی اطراف را می‌پایید. از یک نفربر دشمن، چند نفر کلاه قرمز پیاده شدند. چند قدم آنطرف‌تر، یک تیربارچی بی سر، روی تیربار خود خمیده بود. مهدی بطرف تیربار خیز برداشت. پیکری را که هنوز خون از آن جاری بود کنار کشید. نوار فشنگ شروع کرد به تاب خوردن و کلاه قرمزها مثل سیب‌های کرم خورده در خاک و خون غلطیدند...
علی همانطور که برای پیدا کردن همکلاسی دوران کودکی‌اش به هر طرف می‌دوید، ناگهان در میان گرد و خاک با دیدن چهره‌ای آشنا در جا میخکوب شد. خودش بود. جلو رفت و با او دست داد.
دست مهدی هرچند خاکی اما به گرمی همیشه بود. گرمی این دست او را به یاد روزهای برفی مدرسه انداخت؛ به یاد روزهایی که مهدی یک کاپشن نو خرید و آنرا فقط یک روز پوشید. مهدی دست علی را محکم کشید و گفت: "بخواب زمین!"

اول صدای سوت خمپاره، بعد انفجار. بعد از آن هم گرد و خاک و تکه‌های آهن بود که در هوا درخشیدند و بر زمین باریدند. از چشم‌های مهدی خستگی می‌بارید. چند روز می‌شد که نخوابیده بود. مثل شیشه بخار گرفته‌ای که خط خطی شده باشد، قطره‌های عرق، صورت خاک ‌آلودش را خط انداخته بود و گوشه لب‌های تشنه‌اش به هم چسبیده بودند. در حالیکه به صورت علی خیره شده بود، آرپی‌جی را برای شلیک دیگری آماده می‌کرد. علی حرف‌هایی را که در نگاه او بود حدس می‌زد. همیشه وقتی وضع دشواری پیش می‌آمد، این گونه نگاه‌ می‌کرد و با لبخندی می‌گفت: "ببین آخر عمری به چه روزی افتاده‌ایم!"
نگاه همان نگاه بود؛ اما حوصله حرف زدن نداشت. علی مانده بود که در آن وضع، آیا پیغام قرارگاه را بگوید یا نه؟ بالاخره به حرف آمد: "آقا مهدی، این پیام از قرارگاه برای شماست! هر چه زودتر به این سوی دجله برگردید. یک قایق در ساحا منتظر شماست. عجله کنید!"
گوش مهدی این حرفها را شنید اما چشم به تانکی داشت که هر لحظه نزدیک‌تر می‌شد. بی‌اعتنا از جا بلند شد. ضامن را فشار داد. انگشتش روی ماشه لغزید و صدایی مثل رعد در هوا پیچید و تانک شعله‌ور شد. از آن سوی گرد و خاک‌ها، صدای تکبیر آمد. مهدی فهمید که هنوز عده‌ی در اطرافش هستند. چهره‌اش به نشانه لبخند چروک خورد و رو به علی کرد و گفت: "دیدی علی جان! به به! به به!"

علی دوباره پیغام قرارگاه را برای مهدی خواند: "...قایق در ساحل منتظر شماست. عجله کنید!" این بار مهدی حتی نگاهش نکرد. ناگهان چیزی به خاطر علی رسید. بیسیم را روشن کرد.
- مهدی، مهدی، حمزه!
- آقا مهدی سالمی؟!
- مگر قرار بود نباشم؟!
- همه نگرانند زود بیا اینطرف!
چشمهای مهدی به چند بسیجی افتاد که با عجله یک تیربار را جلو می‌بردند. برای اینکه صدایش در میان انفجارها بهتر شنیده شود، پشت گوشی فریاد زد: "بهتر است ناراحت من نباشید. اگر کشته شوم، هستند کسانی که جایم را بگیرند. با این وضع نمی‌توانم بسیجی‌ها را اینجا رها کنم و خودم به عقب بیایم. تا آخر با آنها هستم. تمام."
- آقا مهدی...
مهدی گوشی را رها کرد. صدای نزدیک شدن یک تانک دیگر را شنیده بود. با آرپی‌جی بطرف صدا برگشت. گوشی بیسم که رها شده بود، مدام تکرار می‌کرد.
- مهدی، مهدی...

کلید بیسیم را چرخاند. وقتی صدای آن قطع شد، متوجه صدای دیگری در سمت راستش شد. یک دسته از افراد دشمن در حال پیشروی بطرف او بودند. آرپی‌جی را آرام زمین گذاشت و یکی از نارنجک‌های کمرش را مثل سیب در دست گرفت. ضامنش را کشید و با تمام توان بسوی آنان پرتاب کرد. هنوز صدای داد و فریاد قطع نشده بود که باز صدای تانک توجه مهدی را جلب کرد. آرپی‌جی را برداشت. آنقدر نزدیک شده بود که نیازی به هدف گیری نبود. با اشاره انگشت مهدی، تانک به توده‌ای از آتش و دود تبدیل شد و بیسیمچی هنوز التماس می‌کرد: "آقا مهدی، تو رو به ابوالفضل بیا برویم! برگرد!"
مهدی بدون توجه به التماس او، دست در جیب پیراهنش کرد، چند کارت شناسایی، تعدادی نقشه و مدارک و یک تکه کاغذ بیرون آورد. نقشه‌ها و مدارک را بسرعت پاره پاره کرد و به همراه کارت‌های شناسایی در آب دجله انداخت. حالا افراد دشمن او را دیده بودند. باید جا عوض می‌کرد. به سمت چپ خود خیز برداشت. چند قدم آنطرف‌تر چهار نفر بسیجی در یک گودال سنگر گرفته بودند. اسم یکی  از آنها را می‌دانست. عباس بود. عباس که صدای نزدیک شدن تانک دیگری را می‌شنید با دستپاچگی گفت: "من چکار کنم آقا مهدی؟" مهدی خندید. نگاهش می‌گفت: "نترس، من اینجا هستم."  اما صدای گرفته‌اش گفت: "آرپی‌جی حاضر کن الله بنده‌سی!" باران گلوله‌ای که مثل تگرگ سُربی می‌بایرد همه را زمین گیر کرده بود.مهدی تمام قد، درون گودال ایستاد و قبضه آرپی‌جی را محکم گرفت و رو به آن کوه آهنی شلیک کرد. آتش عقبه آرپی‌جی که مماس با لبه سنگر بود، باعث شد که قارچی از گرد و خاک به هوا بلند شود. از دیدن آتشی که در چند قدمی زبانه می‌کشید، برق شادی در چشمان عباس و بسیجی‌های دیگر درخشید.


اما ناگهان از صدایی شوم به خود آمدند؛ صدایی مثل صدای شلاق در هوا زوزه کشید. یک قطره خون از پیشانی مهدی روی چشم‌هایش چکید و بعد قطره‌ای دیگر... آرپی‌جی از دست مهدی رها شد و او آرام بر خاک سجده کرد. لبهای تشنه‌اش نیمه باز مانده بود؛ نه از درد، بلکه از خستگی. انگار قبل از اینکه تیر ِ تک تیرانداز را بر پیشانی‌اش احساس کند، به خوابی عمیق فرو رفته بود.
بچه‌های لشگر بی‌اختیار بر سر زدند و شیون کردند. در این سوی دجله، نگاه‌ها به نخلستان غرق در آتش و دود خیره مانده بود. قایقی که قرار بود مهدی را با خود برگرداند، هنوز از موج گلوله‌هایی که در آب منفجر می‌شدند در آب تکان می‌خورد. ناگهان نگاه‌ها در نقطه‌ای ثابت ماند. چند نفر پیکر خون آلودی را درون قایق گذاشتند و قایق با سرعت، سینه آب را شکافت و از ساحل آتش دور شد. اگر از پیچ رودخانه می‌گذشتند، چند لحظه دیگر اینطرف بودند. اما درست سر پیچ رودخانه، جسمی درخشان با صدایی گوش خراش به سمت قایق رها شد و ناگهان تن دجله لرزید...
کپه‌ای از آتش مثل گردباد بر سطح آب پیچید و قایق و سرنشینانش را به آسمان کشید. قایق چند لحظه در آسمان تاب خورد و در هر بار تخته پاره‌ای از آن جدا شد. عاقبت کمی آنسوتر، پیکر مهدی باکری مثل گلبرگهای پرپر شده‌ای که بر آب شناور باشند، در موجی از آتش آرام آرام پیچ و تاب خورد و بسوی دریا رفت



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


مبادا قدر نشناس شهدا باشیم

فرزندان به وظیفة شرعی خود عمل کرده اند چون به فتوای همة مراجع محترم تقلید از جمله امام خمینی در موقعی که اسلام یا کشور اسلامی مورد هجوم واقع شود و به قدر کفایت نیروی مدافع نباشد، بر همة مسلمانانِ مکلّف واجب است که برای دفاع، شرکت و کمک کنند و مشروط به اجازة امام یا مرجع و یا هیچ کس دیگر نیست. چنانچه فردی در هنگام دفاع کشته شود، شهید محسوب می‌شود و غسل و کفن ندارد و ثواب عظیمی برای او در نظر گرفته شده است.[8] دوست عزیز! شهیدان و جان باختگان و کسانی که در راه عدالت و آزادی مجاهده و جان فشانی کرده اند، در پیشگاه جامعه و ملت محترمند و خانوادة آنان نیز مورد احترامند. به فرمایش امام خمینی خانوادة شهدا چشم و چراغ این ملت اند. از سوی دیگر خانوادة‌ محترم شهدا باید افتخار کنند که چنین فرزندانی را در دامان پاک خود تربیت کرده اند که بهاین شایستگی و لیاقت هستند. اگر گاهی افرادی به خاطر عدم تربیت صحیح نق می زننند و یا خدای ناکرده ملامت می کنند، بدانید که از روی جهل و نادانی است. شایسته است خانوادة‌ محترم شهدا در پاسخ آن‌ها حوصله به خرج دهند و آن‌ها را راهنمایی و ارشاد نمایند و به آن‌ها بگویند:‌ اگر مدیران کشور به دلیل عدم توانایی یا وضعیت بد اقتصادی نتوانند در وضع معاش و زندگی مردم بهبودی ایجاد کنند، آیا باید شهیدان و جان باختگان راه خدا و یا خانوادة محترمشان را مذمت کرد یا مدیران کشور را، یا هیچ کدام؟ چقدر جای تأسف است که این بی خبران این گونه سخن می‌گویند، در حالی که میان تمام ملت ها و کشورها،‌کشته شدگان وطنی، به عنوان سمبل های افتخار جامعه محسوب می‌شوند و تندیسی آنان را به نام سرباز شهید می سازند و بالاترین مقام حکومتی آن کشور، از آن مکان دیدار کرده و ادای احترام می کنند، حتی مهمانان بزرگ از سایر کشورها مانند رئیس جمهوران را برای ادای احترام به آن مکان می آورند. بعضی کشورها که از این سمبل ها تقدیس و احترام می کنند، کشورهایی هستند که به مناطق دیگر حمله کرده و آنجا را اشغال کرده اند. مانند کشور ژاپن، در حالیکه کشور ما مورد تهاجم واقع شده و به سرزمین ما و ناموس ما و فرزندان و زنان این کشور تجاوز کرده اند. دفاع از خود و کشور یک مسئلة عقلی است. فرزندان اسلام و وطن اسلامی،‌بستر گرم و راحت خود را ترک کرده و برای دفاع از وطن، شرف، ناموس، اسلام و ... به جبهه ها و جاهایی که از شهر و دیار آن‌ها بسیار دور بود، رفتند و جان خود را نثار کردند و این کشور را از دست رژیم سفاک صدام نجات دادند که سودای فتح تمام ایران را داشت. کسانی که این سخن را به خانوادة‌ شهدا مزنند، یک لحظه تصور کنند که الآن تمام کشور ما به دست رژیم صدام اشغال شده بود، آن وقت برای ما چه می ماند؟! آیا همین نانی را که الآن در دست داریم، از آن‌ها گدایی نمی کردیم؟ آیا وضع تأسف بار مردم عراق را نمی بینند؟ آیا برایمان شرف و ناموسی می ماند؟ متأسفانه یکی از چیزهایی که بعضی دچار آن هستند، قدر نشناسی و ناسپاسی از نعمت های خداوند است و نعمت و برکت بسیار بزرگ شهیدان ما و عزت و افتخاری که آفریده اند. بنابراین، توصیه می‌شود که آن‌ها را راهنمایی کنید و در صورت قانع نشدن، به سخنان آن‌ها بی اعتنا باشید و به خود و شهید خویش ببالید که عزت و افتخار تمام ایران هستند. تو با خدای خویش انداز و کار دل خوش دار[7]آیت الله فاضل، جامع المسائل،‌ ج 1، ص 99، س 329؛ آیت الله صافی، جامعالأحکام،‌ج 1،‌ص 273، س 942؛ آیت الله مکارم، استفتائات،‌ ج 1، ص 101، س 239.[8]امام خمینی، استفتائات، ج 1، ص 493 و 504.



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


یادواره شهدا محله مسجدحاج معین اهر و منطقه ارسباران
در این یادواره که روزچهارشنبه در محل مسجد حاج معین شهر اهر برگزار شد، فرمانده سپاه ناحیه اهر ،عزت ،اقتدار و امنیت نظام اسلامی را مدیون خون پاک شهدا و ایثارگری های رزمندگان هشت سال دفاع مقدس توصیف کرد.
سرهنگ "اسمعلی محمدی" برزنده نگه داشتن یاد و نام شهدا تاکید کرد و اضافه نمود: به برکت خون شهدا و ایثار و از جان گذشتگی ایثارگران انقلاب اسلامی است که امروز نظام اسلامی ما در جهان سربلند است.
وی برگزاری یادواره های شهدا را نیز توفیقی در راستای ترویج فرهنگ ایثار در جامعه عنوان کرد و افزود: باید با ارائه ساز و کار های مناسب در انتقال این فرهنگ به نسل سوم انقلاب و نسل های بعد از جنگ تحمیلی تلاش گردد. محمدی با اشاره به اینکه رزمندگان اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس با تکیه بر سلاح ایمان و تقوا و قرآن ازاهداف و آرمان های انقلاب و کیان اسلامی با ایثار جان خود دفاع کردند، افزود: باید با تعمیق و گسترش فرهنگ بسیجی در همه ابعاد، فرهنگ و تفکر بسیجی را به یک فرهنگ عمومی در جامعه تبدیل نمائیم.
فرمانده سپاه ناحیه اهر پیام خون شهدا را تبعیت از فرامین آرمان های امام راحل و مقام معظم رهبری توصیف کرد.
به گفته وی، بزرگترین وظیفه و تکلیف دینی آحاد جامعه در این برهه حضور پر شور و حماسی در انتخابات 22 خرداد و انتخاب اصلح است که باید با هوشیاری و حضورحداکثری مردم با الگو قراردادن فرامین مقام معظم رهبری به فردی که به آرمانهای امام ،انقلاب وولایت پایبندبوده ودرد دین و مردم داشته باشد رای دهیم.
گفتنی است این یادواره به یاد یک هزار و 200 شهید منطقه ارسباران وشهدای محله حاج معین اهر در مسجدحاج معین این شهر باشرکت بیش از500 نفرازبسیجیان و اعضای خانواده شاهد برگزار شد./

کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


شیعه و شهادت
از نظر اسلام هرکس به مقام و درجه شهادت نائل آید و اسلام با معیارهای خاص خودش او را شهید بشناسد، یعنی واقعاً در راه هدفهای عالی اسلامی به انگیزه برقراری ارزشهای واقعی بشری کشته بشود، به یکی از عالی ترین و راقبترین درجات و مراتبی که یک انسان ممکن است در سیر صعودی خود نائل می گردد که از نظر اسلام او شهید است و قداست دارد.


حضرت محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می فرماید:

سه کس کشته شوند:
یکی مردی که با جان و مال خود در راه خداوند جهاد کرد تا آنکه در نبرد با دشمن کشته شد، چنین فردی شهیدی است که خداوند او را مورد آزمایش قرار داده و در بهشت خواهد بود.... او در زیر سایه عرش خداوند است و فقط پیامبران به سبب پیامبری خویش بر چنین کسی برترند.

دومی، آن است که از گناهان خویش بترسید و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کرد و با دشمن به نبرد بپردازد و به شهادت برسد. این شهادت موجب پاک شدن او از گناهان است، زیرا شمشیر جهاد در راه خدا گناهان را از بین می برد. چنین کسی می تواند از هر یک از درهای بهشت که اراده کند، وارد آن شود، زیرا بهشت هشت در دارد و برخی از درها بر برخی دیگر فضیلت دارند. جهنم نیز هفت در دارد.

سوم منافق است که با جان و مال خویش بجنگد و با دشمن روبرو شود و در این حال کشته شود. این فرد در آتش خواهد بود، زیرا شمشیر نفاق را از بین نمی برد.

منبع:مقاله شهید؛ مرتضی مطهری

منطق گریه بر شهید
فضیلت گریه بر شهید
هجرت ، ایمان ، جهاد
طلب شهادت یا طول عمر
عمرو بن جموح کیست؟
خثیمه کیست؟
شفاعت شهید
منطق شهید
عشق و شهادت
منشأقداست شهید
تربت شهید

کشور ما نیز با توجه به همین مساله توانست از فرهنگ شهادت بهره برده و در جنگ تحمیلی در برابر قدرتهای بزرگ ایستادگی کند

شهید نظر می کند به وجه الله

کلمات کلیدی : شهید
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


<      1   2   3