سفارش تبلیغ
صبا ویژن


«وهابی»ها شکم پرستند

با توجه به افزایش قیمت 200 درصدی محصولات مختلف غذایی به ویژه سیب زمینی و پرتقال، هزینه خرید خوردنی های شهروندان عربستانی در طول یک ماه، بیش از 26 درصد از درآمد ماهانه فرد خواهد بود.



به گزارش شیعه آنلاین، «فادی عجاج» مشاور و کارشناس مسائل اقتصادی عربستان سعودی طی اظهاراتی گفت: شهروندان عربستانی که بیشترشان وهابی هستند، 26 درصد از درآمد ماهانه خود را برای خرید خوردنی های مختلف هزینه می کنند.

این کارشناس مسائل اقتصادی سعودی که با روزنامه «الریاض» چاپ عربستان گفتگو می کرد، در ادامه افزود: با توجه به افزایش قیمت 200 درصدی محصولات مختلف غذایی به ویژه سیب زمینی و پرتقال، هزینه خرید خوردنی های شهروندان عربستانی در طول یک ماه، بیش از 26 درصد از درآمد ماهانه فرد خواهد بود.



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


آقا بیا به خاطر باران ظهور کن.

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


دلم تنگ شهیدان است امشب ...

 خیلی وقته که با شهدا درد و دل نکردم

میخوام بنویسم. نه نامه نیست. یه سیب سرخ. بوی شهدا رو میده. حس عجیبی گرفتم. هر بار که به سراغتون میام در اقیانوس حرفهاتون غرق میشم ، دامن مهرتون ناجی ام میشه. این چه سیب سرخی که به من دادید. چه بویی و چه طعمی! هر بار که نگاهش میکنم، مثل یه سنجاقک سبک میشم.

تو مینویسی : (( من درسنگرهستم، خانه محقر. سکون در هیجان شور و شهادت ))

اما من چی؟ اسیر یه جایی به اسم شهر شدم. پشت دیوارهای بلند. پای این آسمون خراشهایی که دل رو میخراشند. به صورت سیلی میزنند و ته گلوی آدم ، سرفه ی سیاه می کارند.

تو مینویسی : (( امشب . پاس دارم . ساعت یک تاسه . چه شب با شکوهی ))

و من ... آه ... هزار بار آه که امشب میخوام به شهر بزنم. بیفتم به جون این خیابون ها. بازبه دیوارها نگاه کنم . دیوارها هنوز خالی از عطر شهید نشده اند. اما شایدبعضی از تابلوهای تبلیغاتی خارجی روی اون ها رو پوشانده است. و کاش شهدا بودید که من ذره ذره آب میشدم. شما بودید و من پشت این چراغ قرمز گناه روزها و ماهها معطل نمیشدم.

من هم مثل شما تنها هستم. مثل شما غریب، اما نه از جنس شما، شما از جنس قوهای سپید بال بهشتی و من از جنس آهن پاره های ماشینم. حالا من هم میخوام به خدا برسم. می خوام مثل قلب شهیدان و مثل سینه شهدا ...

به وضوخانه رسیدم. مردی ایستاده، شالی سبز بر دوش و لباسی سفید بر تن از جنس پرقاصدک ها. تا اومدم سلام کنم،سلامم کرد و گفت: (( شهدا، پای اون چشمه منتظر شما نشستن! )) من شوق کردم و فریاد زدم و ناگهان از خواب پریدم . آه ... همه اش در خواب بود ! شب از نیمه گذشته بود . کلید ضبط کوچکم را فشار دادم و لالایی آسمانی گوش دادم که میخواند:

(( ای از سفر برگشتگان ، کو  شهیدانتان   ،  کو   شهیدانتان...))

 

در گمنامی هم مشترکیم ای شهید                                 تو پلاکت را گم کردی و من هویتم را



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


<      1   2