بسم رب الشهداء والصدیقین

 

 



(قسمتی ازدست نوشته های شهید علم الهدی)

این خانه کوچک، این سنگر، این گودی در دل زمین، این گونی‌های برهم تکیه داده شده پر از حرف است و فریاد است، غوغاست.


صدای پر محبت اصغر و حرف زدن آرام رضا خوش زبانی منصور...


بغض گلویم را گرفته، قطرات اشکم هدیه‌تان باد.


تنهایی عمیق‌ترین لحظات زندگی یک انسان است.


خدایا این خانه کوچک را بر من مبارک گردان.

 



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


چکه چکه عقیق


  • عقیق به ولایتت شهادت داد


    من هم به چکه های عقیق،


    وقتی سر در چاه می بردی...



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    عید غدیر مبارک

    غدیر

     

    حضرت پیغمبر در راه برگشت به مدینه به جایی که غدیرخم نامیده می‏شد رسید. همان جایی که قبایل عرب از هم جدا می‏شدند تا به منازل خود رهسپار گردند.

     

     

     

    در اینجا یک آیه‏ی قرآن از آسمان نازل گشت: «ای پیغمبر، آنچه که از پروردگارت به تو نازل شده (به خلق) برسان، اگر نکنی پیغام او را نرسانده‏ای، خدا تو را از شرّ مردم، حفظ می‏کند که خدا گروه کافران را هدایت نمی‏کند.» (سوره‏ی 5، آیه‏ی 66)

     

     

     

    از معنای آیه چنین استفاده می‏شود که قبلاً مأموریت مهمی بر عهده پیغمبر بوده ولکن از فتنه و شرارت مردم می‏ترسیده تا آن را آشکار سازد.

     

     

     

    طبق فرمان پیغمبر آنها که جلو رفته بودند ناگزیر بودند برگشته منتظر قافله‏های عقبی باشند تا به آن مکان برسند.

     

     

     

    وقتی که تمام زوّار دور هم جمع شدند، پیغمبر گرامی بالای منبری که از جهاز شتر ساخته بودند بالا رفتند و اول شروع کردند به حمد و ستایش حضرت باریتعالی و سپس فرمودند: «آیا من از آنچه که شما بر خود حق (اختیار) دارید من بیشتر اختیار ندارم؟»

     

     

     

    این فرمایش دلالت دارد بر آیه‏ای از قرآن کریم که می‏گوید: «پیغمبر اختیار تام دارد بر مسلمین بیش از آنچه آنها بر خود دارند.» (سوره‏ی 33، آیه‏ی 5)

     

     

     

    تمام حاضران گفتند: «صحیح است.»

     

     

     

    سپس پیغمبر بازوی حضرت علی را گرفت و فرمود: «اینک حضرت علی، هر که را من صاحب اختیار هستم علی (ع) هم اختیاردار او است.» سپس او به درگاه خدا دعا کرد و چنین فرمود: «پروردگارا دوست باش با کسی که او را دوست دارد و دشمنی کن با کسی که با او دشمنی کند و دست یاری ده به کسی که او را یاری کند و خوار و ذلیل کن هر که او را حقیر شمارد.»

     

     

     

    سپس اضافه فرمود: «من و علی از یک اصل و ریشه به وجود آمده‏ایم و سایر مردم از طبیعتهای مختلف خلق شده‏اند.»

     

     

     

    بدین وسیله حضرت علی به عنوان جانشین پیغمبر معرفی شد و تمام حاضران که بیش از یک‏صد هزار نفر بودند با او بیعت کردند. مخصوصاً عمربن‏خطّاب بیش از دیگران خوشحالی می‏کرد و مرتباً می‏گفت: «به‏به، آفرین بر تو یا علی، تو صاحب اختیار من و هر مؤمن از زن و مرد هستی.»

     

     

     

    بیش از سیصدوپنجاه نفر از دانشمندان بزرگ [1] (سنّی) این روایت را نقل کرده‏اند و بعضی از آنها کتابهای جداگانه‏ای (درباره‏ی این موضوع) نوشته‏اند.

     

     

     

    وقتی که تشریفات به پایان رسید آیه‏ی دیگر از قرآن این چنین نازل شد: «آن کسانی که کافر شدند از دین شما نومید گشتند، از آنها نترسید و از من بترسید و از گناهان دوری کنید. دین را برای شما به کمال آوردم (تکمیل کردم) و نعمت خویش بر شما تمام نمودم و مسلمانی را دین شما انتخاب کردم.» (5-3)

     

     

     

    تعدادی از دانشمندان را عقیده بر این است که این آیه موقعی که آیین حج در مکه تمام شد (در حضور پیغمبر) نازل گردید اما تعدادی از علمای [2] دیگر عقیده دارند که این آیه در روز غدیرخم بر پیغمبر گرامی وحی گردید تا خواست و اراده‏ی خدا را مبنی بر تعیین و نصب امام علی به عنوان پیشوای مسلمانان بعد از رحلت حضرت پیغمبر به مردم بفهماند.

     

     

     

    به عقیده‏ی شیعیان، امامت (خلافت بعد از پیغمبر) مقامی است الهی (خدا تعیین می‏کند) و همان طور که پیغمبران توسط خدا از بین بهترین و داناترین مردم انتخاب می‏شوند، امام هم به همین طریق بایستی میان مردان پاک و معصوم انتخاب شوند.

     

     

     

    او باید قادر باشد تا مسایل مبهم را روشن و سؤالات علمی را که برای بحث پیش کشیده می‏شود بدون اینکه در اشتباه افتد پاسخ گوید، زیرا امامت جز کامل کننده نبوت است. بنابراین خدا بهتر می‏داند چه کسی مرد این کار است.

     

     

     

    روایتی که در بالا گفته شد و داستان کوتاه ذیل در اثبات خلافت بلافصل امام علی بعد از پیغمبر برای شیعیان دلایل قانع کننده‏ای می‏باشد.

     

     

     

    روزی گدایی وارد مسجد پیغمبر شد و تقاضای کمک کرد. او درخواست خود را چند دفعه تکرار نمود اما کسی التفاتی در حق او نکرد. امام علی وقتی در رکوع نماز بود با انگشت دستش اشاره‏ای فرمود تا به گدا بگوید انگشتری را از انگشتش بیرون کشد. درست همان وقت یک آیه از قرآن نازل شد: «سرپرست و صاحب اختیار شما خدا و پیغمبر خدا است و مؤمنینی که مداومت به نماز می‏کنند و در آن حال که رکوع می‏گزارند زکات می‏دهند.» [3] .

     



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    لبخند یک شهید پس از شهادت

    شهید رضا قنبری

    واقعاً چه شرحی بر این عکس می توان نگاشت. پس سکوت اولی تر است.

     

    نام : شهیـــــد رضا قنبری

    شهادت :  مصادف با شهادت امام حسن مجتبی (علیه السلام) - 19 /8 /64

    وصیت نامه : من میروم،تا با خون خود، خون برادرم هادی و تمامی شهدا را زنده نگه دارم .

    مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها) قطعه: 26 ردیف: 35 شماره: 33

     

     

     شهیـــــد هادی قنبری

    شهادت : مصادف با شهادت امام حسین (علیه السلام) و روز عاشورا

    وصیت نامه : من هم شهید می شوم همانطورکه همه دوستانم شهید شدند.

    مزار: گلزار شهدای بهشت زهرا(سلام الله علیها) قطعه:26 ردیف: 36 شماره: 33



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    بیا ای دل ، از اینجا پر بگیریم ....

     

    بیا ای دل ، از اینجا پر بگیریم

    ره کاشانه دیگر بگیریم

    بیا گم کرده دیرین خود را

    نشان از لاله پرپر بگیریم

     



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    دیگر این خانه مرا تنگ بود زندگی بی شهدا ننگ بود

    شهدا ماندند و ما رفتیم و ای کاش ما هم می ماندیم و گذر زمان مارا از خاطره ها نمی برد و ای کاش دوستی با خوبان بر ما تاثیر می کرد و ماهم می ماندیم و چه جایی با صفاتر از جایی که خوبان در آن هستند و کجا زیبا تر از جایی که شهیدان از غافله ی ما جدا شدند و بهشت را مقدم بر این دنیای مادی قرار دادند و کجا زیبا تر از کربلا که سیدوسالار شهیدان این جدایی از دنیا را به آنان یاد داد نه به آنها بلکه به همه ما یاد داد ولی آنان عمل کردند و ما عکس عمل،ای شهدا شما سلام ما را به اربابمان برسانید،ماکه لایق دیدن روی دلربای او نشدیم و فقط دلمان را به خاکهای شلمچه خوش کردیم و گفتن این جمله که آنها در این خاک ارباب را دیدند پس خدا کند ماهم در این خاک جلوه ای از او را ببینیم پس به یاد شهدا می خوانیم: نسیمی جان فضا می آید/بوی کرببلا می آید. ای سالارشهیدان،چه دسته گلهایی را گلچین کردی و معلوم است که ما نباید انتظار شهادت داشته باشیم ما که خاک پای عباس بابایی ها،محمدجهان آراها،مهدی باکری ها،ابراهیم همت ها،حسین فهمیده ها،بهنام محمدی ها،احمد کاظمی ها،حسین خرازی ها نمی شویم آنها عاشق بودن خودرا به گونه ای ثابت کردند که مابگوییم:کاش معشوق از عاشق طلب جان می کرد/تاکه هر بی سروپایی نشود یار کسی،پس ما را چه به شهادت و دیدن روی تو پس همان بهتر که ما بمانیم خاک شلمچه و آرزوی دست نیافتنی شهادت.  



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    آب هم شرمنده عباس است

     

    هر چی خواستم ننویسم نشد... دست من و تو نیست ...

     

     

    بارون خوبه بباره ... ولی نه در کربلا

     


     

     

     

    باران بین الحرمین ... خلاصه روضه های کرب و بلا ...ایشالا قسمت بشه دست جمعی همین جا عاشورا بخونیم...



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    کربلا

     

     

    کربلا رفتن خون می خواهد .....

    بارها خواسته ام از تو بگویم اما ....

    بارها نوشته ام اما پاک کرده ام .....

    ویزا گرفته اما خاک میخورد.....

    چه میکنی بامن؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه میخواهی بکنی با من؟؟؟؟؟؟؟

    هر وقت از تو با من حرف میزنند تنها بغض میکنم هیچ برای گفتن ندارم...هیچ....

    میدانم مهدی ات می آید و ....

    میدانم این حرفم خیلی خریدار ندارد اما ....

    دوست دارم تا همانجا پیاده و دامن کشان بیایم .....

    دوست دارم با شهدا بیایم ....

    میدانم مهدی ات میاید و.....

    روز شمارها میگویند چهل روز تا عاشورایت مانده مهربان اربابم...

    اما تقویم نشان نمیدهد که هر روز عاشوراست ....

    هر روز مطالب بچه ها رنگ غم غریبی در خود دارند که انگار ....

    چه زیبا گفته اند هر زمین کربلاست میبینم چطور بچه ها هر جا

    که هستند حرف حق که میزنند تنها می شوند ....غریب می

    شوند....

    تنها می شوند.....تنها.....تنها......تنها.....

    مهدی هم تنهاست ......................

    پس ما چکاره ایم که عزیز دل زهرا .... منتقم نازنین حسین

    تنهاست .......................

    تا کی باید همچنان خون عزیز زهرا بر آسمان و زمین بپاشد .... تا

    کی باید منتقمش در انتظار بماند .....

    من کربلا می خواهم اما با مهدی می آیم ...با شهدا .....

    با این همه شرمندگی در کناره شش گوشه ات چه بگویم ؟ از

    مهدی ؟ از این همه غیبت ؟ چه بگویم اگر پرسیدی اگر عاشقید

    پس این همه غیبت منتقمم برای چیست؟؟؟؟نه من جوابی

    ندارم....

    جوابی برای مادرت زهرا ... برای خواهرت زینب ندارم....

    هیچ ندارم...

    بعد از فرج حضرت مولا (عج) وبرقراری حکومتشان آرزو دارم در

    رکابشان درست در دو راهی بین الحرمین در راهش جان

    بدهم .....

    وای از دلم .....

    وای از بین الحرمین .....

    امان .... امان .... امان .......

     

     



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    یا ثار الله

    بسم رب المهدی



    قلم ز خون شهدا نوشت نامه ای به صاحبش که فدای سه نقطه ثار حسینم...



    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    کاش من هم شیمیایی می شدم

     
    بهروز ساقی جانباز هفتاد درصد نخاعی این سروده را برای همه کسانی که هنوز با درد و رنج شیرین جانبازی می سازند و خم به ابرو نمی آورند، سروده است:

    کاش من هم شیمیایی می شدم

    در هوای تو هوایی می شدم

    کاش «موجی» می شدم بی ادعا

    غرق اوهام خدایی می شدم

    دیدگانم را به «ترکش» می زدم

    لایق این روشنایی می شدم

    می فتادم روی مین بی دست و پا

    عاشق بی دست و پایی می شدم

    می نهادم سر به پایت تا ابد

    مرده بودم مومیایی می شدم

    بین مرگ و زندگی پل می زدم

    باعث این آشنایی می شدم

    چون شهیدان در پگاهی دلنشین

    من فدایی من فدایی می شدم

    دل به دریای محبت می زدم

    قطره قطره کربلایی می شدم

    یاد آن روزی که در وادی عشق

    محو مردان خدایی می شدم





    کلمات کلیدی :
    برچسبها:


    خادم شهدا: محمدتقی امانی
    شلمچه:


    <   <<   46   47   48   49   50   >>   >