نامه دختر شهید علمدار به پدر شهیدش

آخر عشق
بابا مجتبی سلام

امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم می آمدی.همیشه خبر آمدنت را خانم مربی ام به من می رساند: سیده زهرا علمدار! بیا بابات آمده دنبالت. و تو در کنار راه پله
مهد کودک می نشستی و لحظه ای بعد من در آغوشت بودم. اول مقنعه سفیدم را به تو می دادم و با حوصله ای بیاد
ماندنی آن را بر سرم می گذاشتی و بعد بند
کفشهایم را می بستی و در آخر، دست در دستان هم بسوی خانه می آمدیم و با مامان سر سفره ناهار می نشستیم و چه بامزه بود.


راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند، رو به روی عکس تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک می شود. مادر می گوید: بابا خیلی مهربان بود،اما خدا از او مهربانتر است و من می خواهم بعد از این نامه ای
برای خدا بنویسم و به او بگویم که می خواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و
اصلاً باهاش قهر نکنم. اگر موفق شوم به همه بچه ها خواهم گفت که با خدا
دوست باشند و فقط با او درد دل کنند. مادر بزرگ می گوید هرچه می خواهی از خدا بخواه و من از خدا می خواهم که پدر مردم
ایران حضرت آیت ا.. خامنه ای را تا انقلاب مهدی(عج) محافظت فرماید و دستان پر مهر پدرانه اش همیشه بر سرِ ما فرزندان شهدا مستدام باشد.


ان شا ا.. ، خدانگهدار– دخترت سیده زهرا



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


دوکوهه السلام ای جایگاه عشق.....

 شهید قلب تاریخ است

 



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


خواهرم دیگر تو کودک نیستی...
در خیابان چهره آرایش مکن

از جوانان سلب آسایش مکن

زلف خود از روسری بیرون مریز

در مسیر چشمها افسون مریز

یاد کن از آتش روز معاد

*************

خواهرم دیگر تو کودک نیستی

فاش تر گویم عروسک نیستی

خواهرم ای دختر ایران زمین

یک نظر عکس شهیدان را ببین

 

******************

خواهر من این لباس تنگ چیست؟

پوشش چسبان رنگارنگ چیست؟

پوشش زهرا مگر این گونه بود؟!

*****************

خواهرم این قدر طنازی مکن

با اصول شرع لجبازی مکن

در امور خویش سرگردان مشو

نو عروس چشم نامردان نشو


کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


گزارش گاردین ازیک سردار ایرانی که لرزه براندام آمریکایی ها انداخ

 

مقامات آمریکایی و انگلیسی، به شدت از اعتبار و نقش سازنده جمهوری اسلامی در احیای اقتدار و امنیت و ثبات عراق سرآسیمه شده اند و به همین دلیل هم می کوشندکابوس های خود را به صورت رعب آور و آمیخته با تحریف روایت کنند.

ادامه مطلب...

کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


دل نوشته

        

آه ای برادرم !!

در این دیار غربت برگهای خاطراتم در باد  پریشان است ،روح خسته ام سر بر دیوار قفس تن می کوبد.

عکست را می بوسم به یاد بوسه جاودانی که در آخرین لحظات وداع از پیشانیت برداشتم به یاد آخرین نگاهت که وقتی رفتی از سر کوچه بازگشتی و با اشاره سر بار دیگر با من خداحافظی کردی و به یاد آخرین بازگشتت که به روی دست های مردم به پایان رسید...!

برادرم ... خیلی دلم میخواهد باتو حرف بزنم و از دلتنگیهایم برایت بگویم ، همان نگاه ساکت و قشنگت برایم دلگشاست ... تمام سهم من از تو خاطراتیست که برایم باقی مانده و هر روز آنها را در ذهنم مرور می کنم..و به یاد آن روزهایی که با جمع خانواده دور هم بودیم... آخرین ماه رمضان ، آخرین روزها دور سفره ی افطار و سحری ! 

چقدر آرزو داشتم باز هم میشد دور سفره ای همه جمع شویم و باز هم بگو بخندها و جوکها و  تعریف  خاطرات شما از جبهه و جنگ و از خاطرات بچگیتان .. به یاد روز هایی که تو را زخمی می آوردند و چه شوقی برای بازگشت به جبهه داشتی و زود عصا را کنار می گذاشتی تا نگویند مشکلی دارد ...

به یاد صبوریت ، چهره ی زیبایت ..

یادم نمیرود ... همرزمت از شب آخر که با تو بوده میگفت .. وقتی که با هم برای شناسایی به میدان مین رفتید و وقتی مین ضد نفر منفجر شد و پاهای نازنینت را گرفت .. دوستت میگفت خون بود که از پاهایت میرفت و تو که فقط زمزمه ی یا الّله یا الّله بر زبان داشتی تا لحظه ی آخر ،،،

کاش برایم میگفتی که چه میدیدی که اینگونه درترک هستی درنگ نکردی و من خاک نشین رادر حسرت خویش وا گذاشتی!

آه سید عباس عزیزم .! تو رفتی و روحت با یاس های سفید پیوند خورد..آن هم در شب عید فطر ! به به چه شبی ! وقتی که خبر پر پر شدنت را آوردند ..نمیدانستم چه کنم ، منگ بودم ..آخر در همان روز برای سلامتی تو و همه ی رزمندگان مادر ختم انعام گرفته بود و قرار بود آش نذری بپزیم..!!

 

 

و آن روز پنج شنبه بود وروز جمعه که بدنت بر دستهای مردم تشییع شد بسوی گلزار شهدا!

مادر و پدر صبورمان را مردم همراهی میکردند وبرادر بزرگترکه با چشمان خون گرفته برایت مداحی میکرد و من که فقط با فریاد سید عباس تو را صدا میکردم و آخرین لحظات که بر تابوتت نقل فشاندم....

فقط 13 سال داشتم و رفتنت برایم بسیار سنگین بود ومادر بود که به من دلگرمی میداد.اما حالا مادر نیست.....دیگر کسی نیست که برایش بگویم از روزهایی که محرم رازهایت شده بودم و مادر از شنیدنش خوشحال میشد دیگر نیست که از خوابهایی که از تو دیدم برایش بگویم.

 خدایا! چقدراحساس میکنم پشتم خالی شده است.فقط در غربت با عکس تو ومادر صحبت میکنم و در نیمه شبها در تنهایی خودم گریه میکنم تا کمی به خود ارامش بدهم.

برادر خوبم!کاش فقط به من میگفتید که آیابا مادر در کنار هم ارام گرفته اید ؟آخر مادر هم در سحر غمبار روز جمعه موقع خواندن نماز شب ترک هستی کرد و صبح روز جمعه مثل خودت تشییع شد و من نبودم!!!

امان از درد غربت..........



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


دردنامه فرزند شهید

بسم رب الشهداء


مقاله در خصوص شهید

دردنامه


امام خمینی(ره):
«هر چه انقلاب اسلامی دارد از برکت مجاهدت شهداء و ایثارگران است»



به گزارش خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا)، یکی از فرزندان شهید کشورمان طی تماسی با خبرگزاری ایکنا (با تأکید بر اینکه علاقه‌ای ندارد نامش عنوان شود) دست‌نوشته‌ای را که محصول 30 سال زندگی در جامعه اسلامی به عنوان فرزند شهید است، به این خبرگزاری ارائه کرد.

این دست‌نوشته یا بهتر بگوییم دل‌نوشته در قالب تعریفی از معنای واژگانی چون شهید کیست؟ جانباز کیست؟ پدر، مادر، همسر، خواهر و برادر شهید کیست؟ و ... تدوین شده است.

تعاریفی عینی، حقیقی و حتی ملموس که واقعیت موجود جامعه ما را نشان می‌دهد، واقعیاتی که برخی تلخ و برخی شیرین است. درد دلی که باید شنید و اندیشید. خبرگزاری ایکنا با ادای احترام به تمام شهیدان و خانواده‌های صبور آنها این دل‌نوشته را منتشر می‌کند، همچنین مطالب ذکر شده در این یادداشت صرفاً دیدگاه نگارنده آن است.

فقط باید گفت: با دیدن عکس شهدا، عکس شهدا عمل نکنیم.

با عرض سلام و خسته نباشید
این مطالب حاصل 30سال زندگی و تجربه بنده در جامعه اسلامی هست که از برخوردها و حرفهای بعضی از مردم و مسئولین نظام بوده.
فقط باید گفت:« با دیدن عکس شهدا، عکس شهدا عمل نکنیم».
عزیزان اگر یکم مطالب را خودمانی نوشتم معذرت خواهی می کنم ولی این مطالب واقعا در جامعه ما اتفاق می افتد و برای بنده که هزاران بار پیش آمده از برخورد زننده مسئولین تا آدمهای عادی.
ما همه مدیون شهدا و جانبازان این انقلاب هستیم. شهدا نمرده اند بلکه زنده اند و به تمامی اعمال و رفتار ما اشراف دارند. خوشا به حال کسانی که راه شهدا را ادامه داده و می دهند.

شهید کیست؟
شهید فردی است که در راه رضای خدا جهاد می کند و با توجه به موقعیت خود از قبیل همسر و فرزند و ملک و املاک و ثروت و..... همه دارائیها را رها کرده و به جهاد می رود و در راه حق علیه باطل و دفاع از وطن و ناموس خود و ملت کشته می شود.
- کسی است که سالها بعد از کشته شدن فراموش می شود و بعضا خانواده آن توبیخ می شود که چرا ایشان برای دفاع از وطن و ناموس رفته و با خانواده او بدترین رفتارها را می کنند.

جانباز کیست و چیست؟
جانباز فردی است همانند شهید که در راه رضای خدا جهاد می کند و با توجه به موقعیت خود از قبیل همسر و فرزند و ملک و املاک و ثروت و..... همه دارائیها را رها کرده و به جهاد می رود و در راه حق علیه باطل و دفاع از وطن و ناموس خود و ملت زخمی می شود و یا در بدترین وضع شیمیایی می شود.
- جانباز فردی است که برای گرفتن حق خود آنهم با یک پا و یا یک دست و یا یک چشم و حتی شیمیایی و یا از دست دادن هر دوپا و یا هر دو دست و یا هر دوچشم به ادارات دولتی مخصوص این کار مراجعه و بعد از کلی سرکار گذاشتن با کمترین حقوق آنها را روانه خانه کرده تا منتظر مرگ باشند.
- فردی است سرپرست خانواده که با یکی از شرایط فوق باید مخارج خانه خود را درآورد تا سرماه صاحبخانه با آبرو ریزی آنها را بیرون نیندازد.
- فردی است که باید خرج درمان خود را بدون بیمه پرداخت کند.
- فردی است که در بعضی مواقع بی خال درمان شده و فقط تا مادامی که زنده است مشغول پرداخت مخارج زندگی است که آن هم کفاف او را نمی دهد.
- فردی است که در ادارات دولتی جائی ندارد.
- فردی است که در جامعه به سختی زندگی می کند در صورتی که همه مردم مدیون آنها هستند.
- فردی است با صبر زیاد.
- فردی است که بعد از اینکه با زجر جانبازی به شهادت می رسد برخی مسئولین برای تبلیغ خود از او تعریف و تمجید می کنند.
- فردی است که برای زندگی دیگران عضوی از بدنش را داده تا همه ما راحت و به سلامت زندگی کنیم.
- فردی است که در ارگان مخصوصش مورد مهر و محبت قرار نمی گیرد و در بعضی مواقع با بدترین برخوردها مواجه می شود.
پدر و مادر شهید کیست؟
پدر و مادر شهید افرادی هستند که با هزار آرزو امید فرزند دلبند خود را بزرگ کرده و برای او هزاران امید و آرزو دارند ولی در موقع خطر فرزند دلبند خود را راهی جهاد حق علیه باطل می کنند و پس از شهادت فرزند دلبندشان با کمترین توجه مواجه می شوند و از همه بدتر اینکه وقتی می شنوند که بعضی از مردم و حتی بعضی از مسئولین می گویند: «که می خواست نره جنگ که شهید بشه».
- افرادی هستند که قلبشان شکسته.
- افرادی هستند خیلی بزرگوار، که اگر بجای یکی هزاران فرزند هم داشتند همه را فدای اسلام و وطن و.... می کردند.

همسر شهید کیست؟
همسر شهید فردی است که با هزار آرزو و امید همسر مردی می شود که تا آخر عمر در کنار هم زندگی کنند. فردی است که وقتی همسر غیرتمندش برای ناموس و وطن خود و ملت به جهاد حق علیه باطل می رود و کشته می شود خود مورد ظن دیگران قرار می گیرد و ناموس شهید به خطر می افتد ولی کسی نیست که از آن مانند خود شهید دفاع کند.
- فردی است که در ادارات دولتی و بعضا اماکن عمومی به یک چشم دیگر به اون نگاه می کنند.
- فردی است که از همه زندگیش می گذرد تا بچه هایش را با نان حلال بزرگ کند.
- فردی است که بی کس و تنهاست و فقط خدا را دارد و در تمام سختی ها و مشکلات همیشگی یاد او را از یاد نمی برد و همیشه به همسرش وفادار می ماند.
- فردی است که در ادارات دولتی اگر تن به خواسته آنها ندهد با بی حرمتی و بی احترامی فراوانی مواجه می شود و بعضا از آن اداره اخراج می شود.
- فردی است که زجر زیاد کشیده و در سن 30 سالگی مانند 50 ساله ها به نظر می رسد.

خواهر شهید کیست؟
خواهر شهید فردی است که برادرش و بعضا خواهرش در راه جهاد حق علیه باطل کشته شده باشد و بعضی مواقع بدون اینکه کسی متوجه شود به سرخاک شهید رفته عزاداری می کند. هر وقت اسم خواهر شهید می آید ناخودآگاه یاد حضرت زینب(س) و تمامی عذابها و زجرهایی می افتم که کشیده. فردی است که عاشقانه فرزندان برادر خود را دوست دارد.

برادر شهید کیست؟
برادر شهید هم مانند خواهر شهید می باشد با این تفاوت که در بعضی مواقع جای پدر را برای فرزند پر می کند ولی باز هم......

فرزند شهید کیست و چیست؟
فرزند شهید فردی است که پدر و بعضا مادر خود را در راه حق علیه باطل از دست داده.
- کسی است که در اماکن عمومی به او توجه نمی شود.
- کسی است که در ادارات دولتی با بی احترامی پاسخ او را می دهند.
- کسی است که هر که او را می بیند فورا یاد فرزندش می افتد و بیشتر به فرزندش محبت می کند و او را در آغوش گرفته و غرق در بوسه می کند.
- کسی است که در جامعه باید به تنهائی و بدون پدر و یا بعضا بدون سرپرست گلیم خود را .....
- کسی است که مورد بی حرمتی و احترامی کسانی قرار می گیرد که مدیون پدر او هستند و بعضا حقوق و مزایای دریافتی آنها از طریق پدر ایشان است.
- کسی است که قلبش همیشه شکسته است، کسی است که همیشه روی قلبش جای زخم زبون و نیش و کنایه است.
- فردی است که در جامعه رو در روی او حرفی می زنند و پشت سرش حرفی دیگر به عبارتی دروغ زیاد می شنود.
- فردی است که در مواقعی که می خواهد خودش را معرفی کند با توجه به برخورد خیلی بد برخی مسئولین دستگاههای اجرائی و مردم از گفتن اینکه فرزند شهید است خود را منع می کند.
- فردی است که از بچگی حسرت به دل گفتن یک کلمه است و آن هم کلمه مقدس پدر است.
- فردی است با محبت که اگر کسی به او محبت کند جونش را فدای آن شخص می کند.
- فردی است که برای دیدن مسئولین برای انجام کار خود باید مدت ها پشت درهای بسته بنشیند و تازه بعد از اینکه می فهمند فرزند شهید یا جانباز است این مدت افزایش می یابد و بستگی به درصد جانباز دارد که هرچه درصد بالاتر مدت زمان انتظار ملاقات بیشتر و اگر هم فرزند شهید باشد که ممکنه به ماهها و یا سالها هم برسد.
- فردی است که حق او را به راحتی آب خوردن می خورند و وقتی هم که جویای حق خود می شود همه می گویند:«عجب آدمهای هستند دارن مملکتو می چاپن».
- فردی است که وقتی در ادارات دولتی و یا محل کار خود جویای حق می شود او را تهدید به اخراج و تعدیل نیرو می کنند و یا بعضا به او توهین و حتی ناسزا می گویند و یا اینکه می گویند:«شهید مهید دیگر تمام شده» ویا «می خواست نره جنگ مگه ما گفتیم» و حرفهای از این قبیل که در ادارات مرسوم است و حتی بعضی از مسئولین هم از گوینده این الفاظ رکیک دفاع می کنند.

- فردی است که خیلی زجر و بدبختی کشیده و باز هم به روی همه لبخند می زند.
- فردی است که راه پدر گرانقدرش را ادامه می دهد و وفادار به ولایت فقیه است.
- فردی است که جلوی ناحق می ایستند و از حق دفاع می کند، حتی اگر به ضررش هم باشد تمام تلاش خود را می کند.
- فردی است که برای تبلیغ بعضی از مسئولین مناسب و از آن برای منافع خود استفاده می کنند و وقتی کار آنها تمام شد او را دور می اندازند و یا در برخورد با آنها طوری وانمود می کنند که انگار اصلا آنها را نمی شناسند.
- فردی است که برای دیدن یکی از مسئولین باید از هفت خوان رستم بگذرد و تازه آخر سر هم جواب رد به سینه او می زنند و یا طوری برخورد می کنند که از آمدن پشیمان می شود و دیگر کار خود را پیگیری نمی کنند.
- فردی است که بعضی از آقا زاده ها برای به دست آوردن منافع خود دور آنها را می گیرند و بعد از مدتی که منافع را به دست آورند آنها را مچاله و دور می اندازند.
- فردی است که بعضی از آقازاده ها از وجود آن احساس خطر می کنند.
- فردی است که وقتی می گوید حقم را در آن دنیا می گیرم به او با نیش و کنایه می گویند:«اگه وجود داشت و تونستی، بگیر».

در کل خانواده شهدا را به یک چشم دیگر می بینند و وقتی برای مسئولین خوب هستند که منافعی داشته باشند، بعضی از مسئولین از آنها سوء استفاده تبلیغاتی می کنند و بعضی اصلا آنها را نمی شناسند. بعضی از مسئولین که با جعل مدارک خود را رزمنده می دانند و به همه معرفی می کنند وقتی از آنها در خصوص جبهه سوال می شود طفره می روند و یا اینکه حرف را عوض می کنند.
- مگر ما در ایران اسلامی چند خانواده شهید داریم؟ یا چند تا فرزند شهید داریم؟ یا چندتا جانباز داریم؟
- چرا مسئولینی که ادعا می کنند از خانواده ما هستند آنها از همه بدتر با ما رفتار می کنند؟
- چرا وقتی امثال ما را می بینند انگار آدم جزامی دیده اند فرار می کنند و یا با یک پاسخ سربالا طرف مقابل خود را می پیچانن؟
- مگر ما نباید پاسخگوی خون شهدا باشیم؟ پس این رفتارها، این سوء استفاده ها، این همه فساد اقتصادی، این همه فساد اخلاقی برای چیست؟
- چرا مسئولین پاسخگو نیستند؟
- و چرا های بی جوابی که فقط با ظهور منجی عالم بشیریت آقا امام زمان(عج) پاسخ آنها را پیدا خواهیم کرد.

قابل ذکر است توی امریکا وقتی یکی از سربازاشون تو جنگ کشته می شه و یا زخمی می شن برای خانوادش سنگ تمام می گذارند. تازه اینا مزدور و جنگ طلب هستند و به کشورهای دیگر حمله می کنند. ولی در ایران چی؟ طرز برخودها و...؟ آیا واقعا جای تأسف نداره! ما انتظاری نداریم برای ما سنگ تمام بگذارند ولی حداقل احترام و حرمت ما را حفظ کنند.
خدائیش خدا پدر صدام را بیامرزه که جنگ تحمیلی راه انداخت و امثال پدر من از خانواده و زندگیشان گذشتند و رفتن و شهید یا جانباز شدند تا یه نون دونی بشه برای اینا که از بغل اسم خانواده شهید و جانباز جیب مبارک را پر کنند (که ماشاا... هزار ماشاا... جیب مبارکشان هم که ته نداره) و حسابی بخورن.(منظورم رئیسهای بنیاد شهید و بعضی از این مسئولین و .... هست).
فقط از خداوند منان خواستاریم که ظهور آقا را برساند تا ما فرزندان و خانواده های شهدا و جانبازان که همه ما (حتی ما فرزندان و خانواده های شهدا و جانبازان) مدیون خون آنها هستیم بیشتر از این در جامعه اسلامی خار و ذلیل نشیم.



و در آخر هم صبر و صبر و صبر....
«اللهم العجل الولیک الفرج»
م.ا - فرزند شهید....
التماس دعا



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


عید آمد و عید آمد...

روزآخرچقدرعرفانیست¸.•°´¯¤)             چشمهایم عجیب بارانیست¸.•°´¯¤)


عطرجنت تمام شد افسوس                         آخرین لحظه های مهمانیست


بیائیم این لحظات آخررو به مدد لطف یارقدربدونیم باشد که ازمهمانان سربلند وروسپید این ماه باشیم...


باآرزوی قبولی طاعات وعبادات شما،فرارسیدن عید فطربرشمامبارک باد¸.•°´¯¤)

 

 

 

 



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


عکس هایی از شهید حاج ابراهیم همت
























کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


نامه ای به بابای شهیدم

بابای شهیدم سلام
دخترت با تو سخن می گوید. دختری که از لحظه ای که چشم به این جهان گشود، روی تو را ندیده و از نعمت صحبت تو مهربان پدر، محروم بوده است. مدتها در انتظار بازگشت تو نشستم. همه می گفتند پدرت در جبهه مفقود شده است و اگر خدا بخواهد شاید برگردد. انتظار سختی بود ولی
هرگاه صحنه دوباره آمدنت و تجسم در آغوش کشیدنت را می کردم، تحملش برایم سهل می شد؛ اما ...
اما وقتی سال گذشته اعلام کردند که دیگر بر نمی گردی، دنیا برایم تیره و تار شد. دیگر هیچ چیزی در زندگی برایم ارزشی ندارد و دیگر باید به خودم تلقین کنم که تا آخر عمرم لذت دیدارت و در آغوش کشیدنت بی معناست.

 

بابای شهیدم روزت مبارک - قافله شهداء 

 

کاش حداقل مثل بابای دیگر دوستانم چند تکه استخوان و یا حتی پلاکی از تو برایم می آوردند تا خودم را با آن ارامش دهم. ولی چه کنم که این هم آرزویی محال است. بقیه فرزندان شهداء حداقل یک قبری که بوی پدرشان را بدهد، دارند؛ که عقده دلشان را آنجا خالی کنند ولی من فقط باید بین قبر شهداء بگردم و بابا بابا کنم.
آن موقع که در دبستان هر بار حرف از اولیاء و دعوت از پدران دانش آموزان بود، سعی می کردم خودم را بین بچه ها پنهان کنم ولی به خودم می گفتم که بگذار بابایم برگردد، آنوقت دستش را می گیرم و به مدرسه میاورمش تا به همه نشانش دهم.
ولی دبیرستانم هم تمام شد و هنوز نیامدی....
دوستانت خیلی از تو و مهربانیت برایم تعریف می کنند ولی کاش خودت بودی تا بجای تعریف،‌ خودت را می دیدم.
راستی! اگر می آمدی نمی دانم می توانستی در این شهر زندگی کنی یا نه؟؟
مامان که می گوید: زمانه که خیلی فرق کرده و همه عوض شده اند. حتی خیلی از دوستانت هم طور دیگری شده اند.
برایم می گویند: که نمازهایت خیلی قشنگ و دیدنی بود،‌ اما خیلی ها الان حوصله حتی خم شدن جلوی خدا را در نمازشان هم ندارند. می گویند: تو برای رضایت حق الناس روی دست و پای مردم می افتادی تا حلالیت بطلبی اما الان خیلی ها استفاده نکردن از بیت المال را کار احمقانه می دانند.
آنها می گویند: ما شاگرد پدرت بودیم. اما کاش کمی هم مثل تو بودند!!
یادش بخیر وقتی امسال طلاییه آمدم و یکی از دوستانت گفت که آنجا مفقود شده ای، داشتم از غصه دق می کردم. دوست داشتم اجازه می دادند قدم به قدم طلاییه را دنبالت می گشتم. باور کن بوی تو را آنجا حس می کردم. کاش نشانه ای برایم از تو می آوردند. کاش انگشتری یا پلاکی از تو انیس تنهایی ام می شد. کاش ........ بابای خوبم! پس حداقل زود به زود به خوابم بیا تا روی ماهت رو ببوسم.


والسلام
دخترت ....

 

 برگرفته از:Qafeleh.ir



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


آیا پس از سالها وقت آن نرسیده که به خود آییم؟!

کربلا قلب زنده ای است که حیات تکاملی انسان در همه تاریخ مدیون اوست....

 

                                                          "شهید آقا سید مرتضی آوینی"       

 

 

 

شهادت پایان نسیت ، آغاز است ،تولدی دیگر است در جهانی فراتر از آنکه عقل زمینی به ساحت قدسی آن راه یابد.تولد ستاره ای است که پرتو نورش عرصه زمان را می نوردد وزمین را به نور رب الارباب اشراق می بخشد....  

 

                                                                   "شهید آقا سید مرتضی آوینی"     

 

کربلایی باشید....

 

                                                                 والسلام علیکم و رحمة ا...و برکاتة...



کلمات کلیدی :
برچسبها:


خادم شهدا: محمدتقی امانی
شلمچه:


<   <<   51   52   53   54   55   >>   >